«آیین بهایی تأثیر شگرف روحانی و اخلاقی خود را نشان داده است و همه کسانی که با بهاییان تماس نزدیک داشتهاند و شگفت آنکه حتی نفوسی که با آنان مخالف بودهاند کمتر در این نکته تردید کردهاند که بهاییان از نظر نوع دوستی، صداقت و خیرخواهی سرآمد دیگران بودهاند. آیین بهایی در هر جای جهان نفوذ پیدا میکند بهطور محسوسی اثرات اخلاقی و روحانی از خود نشان میدهد... و در آنان پندار و کرداری نیک پدید آورده و در مدتی کوتاه بدانان بینشی جهانی بخشیده تا همه مردمان را صرفنظر از مذهب، نژاد و ملیت دوست بدارند.» (ایران زادگاه آیین بهایی، ص 12)
آن چه در بالا آمد، از جمله شعارهای فریبندهای است که رهبران و مبلغان بهایی، در سالهای دور و نزدیک دادهاند.
از سوی دیگر، قرار گرفتن تحت حمایت بریتانیا موجب نزدیکی بهاییان و یهودیان در فلسطین شد، دو جریانی که در آن روزگار هنوز اقوام اقلیت و مهاجر فلسطین بهحساب میآمدند و این همپیمانی میتوانست مزایایی بسیاری برای مقاصد طرفین داشته باشد. از همین جهت بیدلیل نبود که رهبران بهایی با آگاهی از نقشهای که استعمار برای آینده این سرزمین درنظر داشت، پیامهای امیدبخش درباره آینده یهودیان در فلسطین صادر میکردند. «اینجا فلسطین است، عنقریب قوم یهود به این اراضی بازگشت خواهد نمود، سلطنت داوودی حشمت سلیمانی خواهند یافت، این مواعید ضریحه الهییه است و شک و تردید ندارم، قوم یهود عزیز میشود.» هنگامی که چنین آرزویی از سوی رهبر بهاییان طرح میشود، غیرمنتظره نیست که بهاییان برای کسب نفوذ و قدرت در دوستی که در آینده روی کار خواهد آمد همکاری تام و تمام داشته باشند و اگرچه عمر عبدالهاء به زیارت حکومت یهودیان در فلسطین قد نداد، اما جانشین او شوقی افندی شاهد به بار نشستن سیاست دیرینه استعمار برای تشکیل دولتی یهودی در دل حکومتهای اسلامی بود. حکومتی که در شکلگیری آن بهاییان نیز سهمی بر دوش گرفته بودند، به این امید که دولت یهود به پاس این خدمات اسراییل را به مأمن و پناهگاهی برای بهاییان بدل کند. در نزدیکی و همپیمانی یهودیان و بهاییان انگلستان نقش بسیار پررنگی داشت تا از هردو گروه برای مقاصد خود در ایران و منطقه بهرهبرداری کند.
بخت و اقبال هم اغلب با آنان همراه بوده چراکه هر دو گروه یک دشمن مشترک، بهعنوان مسلمانان داشتهاند که برای ضربهزدن به صفوف آنها، به هر تمهید و روش تن دادهاند. بهاییان حتی در حمایت از حکومت اسراییل و همکاری با آنها بر علیه مردم مسلمان فلسطین عقده قدیمی خود درباره مسلمانان را تسکین میدادند و این حامیان برابری و برادری مذاهب، با وجود تمام بلایایی که صهیونیستها بر سر مردم فلسطین آوردند، چشم بر نسلکشی مردم فلسطین بسته و جزو اولین گروههایی بودند که حمایت همهجانبه خود را از اسراییل اعلام و آن را به رسمیت شناختند، چراکه این نهتنها سیاستی بود که به شوقی افندی از سوی انگلیسیان القا شده بود بلکه صهیونیستها همپیمانان دیرینه آنان نیز به حساب میآمدند. بهاییان برای شکلگیری حکومت یهودی در فلسطین از هیچ امری کوتاهی نکردند و با وجود آنکه خود یهودیان جزو اقوام ثروتمند دنیا بودند، رهبران بهایی بخش قابل توجهی از پولهایی را که طرفداران این فرقه بهعنوان کمک یا پرداختهای مذهبی برای اعتلای کیش خود، به عکا میفرستادند، صرف کمکهای مالی بهاییان به یهودیان میشد.
نزدیکی این دو جریان بهگونهای بود که وقتی طی یک حرکت مشکوک شدن به بهاییت در میان یهودیان پررنگ شد، جریان صهیونیسم نهتنها واکنشی به آن نشان نداد، بلکه بهصورت برادرانه به این یهودیان بهایی شده مینگریست. اهمیتی که صهیونیسم و بهاییان برای اسلامستیزی قایل بودند آنها را به دو روی یک سکه در سالهای حکومت پهلوی (بهویژه محمدرضاشاه) بدل ساخته بود. بهویژه آنکه در این دوران رفتهرفته شرایط گونهای شد که بهاییان برخلاف گذشته که به شکل مخفیانه فعالیت میکردند، پس از کودتای بیستوهشتم مرداد و قدرت گرفتن شاه، مجال آن را پیدا کردند که به شکلی علنی فعالیت کرده و حتی به امر تبلیغ بپردازند.
نفوذ عناصر بهایی در حکومت و کسب پستهای سیاسی و دولتی بالا زمینهای شد که بهاییان علاوهبر قدرت اقتصادی از قدرت سیاسی نیز برخوردار شده و توان حمایت بسیاری از بهاییان را در حوزههای مختلف داشته باشند. یهودیان بهایی شده نیز در این زمان به مراتب بیش از گذشته از امتیاز بهایی بودن و مزایای اقتصادی آن بهره برده و بهسرعت مراحل پیشرفت و ترقی را طی میکردند. حبیب ثابت پاسال از جمله این یهودیان بهایی شده بود که به مدد حمایتهای سازمانیهای بهایی، دهها کارخانه و میلیونها تومان پول را به جیب زد و از این رهگذر مواهب بسیاری نصیبش شد. به این ترتیب این تازه بهاییان یهودیزاده به خیال خود، پاسخی به گرایش درونی و عناد تاریخی خویش به مسلمانان داده و با آنها تسویه حساب میکردند، در عین حال منافع مالیشان نیز تأمین میشد. این حرکت لااقل از سوی برخی از یهودیان که بهطور از پیش طرحریزی شدهای بهایی شده بودند، کار را به آنجا رسانده بودند که بسیاری از امور دستگاه مذهبی فرقه بهایی در روزگار جانشینان حسینعلی بهاء بهویژه شوقی افندی در دست یهودیان بهایی شده افتاده بود! و بی آنکه خود احساس کنند، در واقع به عملهای تبدیل شده بودند که در راستای اهداف محافل صهیونیستی و استعمار انگلستان قدم بر میداشت. در یک جمعبندی کلی میتوان پیوند نامیمون بهاییان و یهودیان را در تمامی صور آن حاصل هدایت و برنامهریزی محافل استعماری دانست که بهویژه در دوران پهلوی بیشترین بهره را از این مسئله در راستای اهداف سیاسی خود بردهاند، اما نباید از اختلافات و احیانا درگیریهایی که یهودیان از دیرباز با مسلمانان داشتهاند، ساده گذشت. حتی در روزگار حیات پیامبر اسلام(صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم)، یهودیان از جمله اقلیتهایی بودند که بیشترین درگیری را با مسلمانان داشتهاند و بهاییت بهعنوان یک فرقه تفرقه افکن و جعلی در میان مسلمانان، کارکردهای مختلفی برای ایشان میتوانست داشته باشد.
جالب آنکه فریدون آدمیت یکی از تاریخنگاران بیطرف و برخوردار از مواضغ غیر ایدئولوژیک، درباره این دو قوم میگوید: «عنصر بهایی، چون عنصر جهود، بهعنوان یکی از عوامل پیشرف سیاست انگلیس در ایران درآمد. طرفه اینکه از جهودان نیز کسانی به این فرقه پیوستند.» (امیرکبیر در ایران، 458) در این نوشته آدمیت علاوه بر ارتباط این دو گروه به یکی از نکات مهم، یعنی جذب یهودیان به فرقه بهایی اشاره دارد که در نوع خود بسیار قابل تأمل است. بهاییان در کار تبلیغ و جذب، عنایت ویژهای به اقلیتهای دینی داشتهاند که در این میان یهودیان بیشترین سهم را داشتهاند.
اما پیوستن یهودیان به بهاییت در این سطح بیشتر حکایت از یک نوع حرکتهای استراتژیک بین محفلی بهایی – یهودی دارد. آنچنانکه بهایی شدن بسیاری از این یهودیان ظاهری و سرپوشی روی فعالیتهای آنها بوده و این امکان رابرای آنها فراهم میآورد که به شکل راحتتری میان مسلمانان نفوذ داشته باشند و حتی با وصلت با خانوادههای مسلمان متنفذ منافع خود را دنبال کنند. از سوی دیگر، یهودیان به این ترتیب بر شمار بهاییان افزوده و در واقع از این فرقه ساختگی که قرار بود جلوی اسلام قد علم کند حمایت میکردند، چراکه شکافی را در میان جامعه مسلمانان مشاهده میکردند
پیوند و تعامل تشکیلات فرقه ضاله بهائیت با قدرتهای استکباری جهان از ابتدای پیدایش تاکنون نشان دهنده اوج سرسپردگی آنان به بیگانگان و نهایت کینه توزی با اسلام و مسلمانان است. بر خلاف شعارهای عوام فریب و دروغ این فرقه و مظلوم نمائیها و فریادهای حقوق بشری، آنان در طول تاریخ کرارا ثنا خوان قدرتهای استکباری ( از تزار روس و امپراطور انگلیس تا روسای جمهور آمریکا و اسرائیل) بوده اند و همواره از جنایتهای آنان بر علیه مسلمانان حمایت کرده اند.
اسلام ستیزی سازماندهی شده غرب علیه مسلمانان، یک پدیده تاریخی ریشه دار در مقابل جهان اسلام است. فاجعه نسل کشی در فلسطین به دست اشغالگران اسرائیلی و روابط مستحکم بهائیت با سران اسرائیل صهیونیسم نمونه ای دیگر از اسلام ستیزی و مزدوری این فرقه به نفع صهیونیسم است.
تشکیلات جاسوسی بهائیت، در اسرائیل یکشنبه بیست و چهارم مارس، پنجم فروردین در یکی از هتل های اورشلیم (هتل قلعه داوود )جشن فرا رسیدن نوروز را باحضور میهمانان اسرائیلی و آمریکائی ، برگزار کرد.
مئیر شیتریت (وزیر کشور اسرائیل) نمایندۀ دولت اورشلیم از میهمانان حاضر بود. شمار دیگری از نمایندگان پارلمان اسرائیل همراه با قضات برجسته، سیاستمداران، بازرگانان طراز اول، برخی روزنامه نگاران سرشناس، و نمایندگانی از سفارتخانه های کشورهای خارجی در اسرائیل در این جشن حضور یافته بودند.
آقای جونز سفیر ایالات متحده آمریکا در اسرائیل، خود در شمار میهمانان بود. رئیس شورای جهانی بهائیان، آقای آلبرت لینکلن و معاون او، آقای آنتونی وانس همراه با شمار دیگری از مقامات و چهره های سرشناس بهائیان، از جمله خانم لادن دوراندیش و همسرشان، از مدعوین در هتل «قلعه داوود» استقبال کردند.
هتل قلعه داوود
هتل «قلعه داوود» مشرف بر دیوار باستانی شهر سه هزار ساله اورشلیم قرار گرفته، که امسال نیز همانند شش سال قبل از آن، جایگاهی برای گردهمآئی بهائیان و حامیان صهیونیسم آنان بود.