2. به تناسخ کائنات معتقدند و وجود پاداش و عقاب را تنها روحی می دانند.
3. معتقد به صحیح بودن همه دینها هستند و تورات و انجیل را تحریف شده نمی دانند و معتقدند که همه دینها باید در دین واحدی که بهائیت است جمع گردند.
4. بودا، کنفوسیوس، برهما و زرتشت و سایر حکما در هند و چین و فارس را پیامبر می دانند و به نبوت آنها معتقدند.
5. مانند نصاری به کشتن و صلیب زدن عیسی _ علیه الصلاة و السلام_ معتقدند.
6. منکر معجزات انبیاء و حقیقت ملائکه و جن هستند همانگونه که منکر بهشت و جهنم می باشند.
7. حجاب را حرام و معته را حلال و به اشتراکیت در زن و مال معتقدند.
8. معتقدند که دین باب نسخ کننده شریعت محمد _صلی الله علیه و سلم _ است.
9. قیامت را به ظهور باب تأویل می کنند و به جای مسجد الحرام، بهجه در عکا را قبله خویش قرار داده اند.
10. در روز سه دفعه نماز می خوانند و هر نماز نزد آنها سه رکعت است. اوقات نماز نزد آنها صبح، ظهر و عشاء می باشد. و با آب سرد وضو می گیرند و در صورتی که آب نیابند به گفتن نام خدا به جای وضو اکتفا می کنند و پنج بار می گویند:[ بسم الله الأطهر الأطهر]
11. نماز جماعت را جز هنگام نماز میت جایز نمی دانند.
12. بهائیت عدد 19 را مقدس می دانند، تعداد ماههای سال نزد آنها 19 می باشد و هر ماه را 19 روز می دانند.[2]
13. بهائی ها یک ماه بهائی را روزه می گیرند که اسم آن"علا" می باشد و از 2 مارس تا 21 همان ماه ادامه می یابد که آخرین ماه بهائیت می باشد و در آن از زمان طلوع تا غروب آفتاب از خوردن طعام خودداری می کنند. و به دنبال ماهی که در آن روزه بوده اند عید نوروز فرا می رسد.[3]
14. بهائیت جهاد و هرگونه اقدام مسلحانه و اظهار مخالفت با کافران حربی را در راستای خدمت به منافع استعمارگران حرام می دانند.
15. منکر ختم نبوت به وسیله محمد _صلی الله علیه و سلم _ هستند و ادعا می کنند نبوت بعد از او نیز استمرار دارد.
16. حج کردن در مکه را باطل دانسته و به همین سبب حج کردنشان به همان جای است که بهاء الله در آن دفن شده است که آن بهجه عکا در فلسطین می باشد.
نمونه هایی از سخنان بهاء
نمونه هایی از سخنان بهاء را در اینجا نقل می کنیم تا میزان فرهنگ و ارزش گوینده آن معلوم شود. در کتاب الایقان ص71 از قول بهاء آمده است که: قیامت اسلام با مرگ علی محمد باب به سرانجام می رسد و قیامت بیان و دین باب با ظهور کسی که خداوند او را آشکار و غالب می سازد_ یعنی خودش_ آغاز می شود هرگاه او مرد قیامتش به آخر می رسد و قیامت اقدس و دین بهاء با بعثت پیامبر جدید برپا می گردد.
در کتاب البدیع ص113 می گوید: مشرکان فکر کردند که روز قیامت پنجاه هزار سال است و در یک ساعت سپری می گردد. ای کسانی که بصیرت در دیده هایتان به کوری گرائیده است آیا آنها را تصدیق می کنید؟ و اعتراض دارید که هزار سال در دو سال سپری گردد.
در کتاب الاقدس ص34 می گوید: هیچ فردی حق ندارد زبان خویش را به حرکت در آورد و در مقابل مردم هنگامی که در کوچه ها و خیابانها راه می رود تلفظ به ذکر خداوند نماید.و در ص41 می گوید: تجدید کردن اثاث خانه در هر 19 سال بر شما واجب است. و می گوید: پوشیدن لباس حریر بر مردان حلال است و خدوند دستور به اندازه مشخص و معلوم در لباس و ریش را بر داشته است. و می گوید: از بلند کردن منبرها منع شدید و هرکس خواهان تلاوت آیات پروردگار خویش است بر صندلی بنشیند.
در پایان می گویم:
این بهائیت است و این هم بعضی از عقاید آنها بود مخلوطی از عقاید دین با افکار شرک و بت پرستی که بهاء در شکل و صورت خاصی آن را ظاهر ساخته و آن را وحی و کتاب مقدس نامیده است. پروردگارا عقلها و بصیرت و فهم مردم کجا رفته است که از آنها پیروی و تقلید می کنند؟!
و حال به نقل فتواهایی از مراجع مورد اعتماد در عالم اسلامی می پردازیم که فتوی به کفر بهائیت و ارتداد آنها از اسلام صادر کرده اند از آنها، دو فتوی که یکی را الازهر صادر نموده و دیگری توسط مفتی سابق مملکت سعودی شیخ عبدالعزیز بن باز _ رحمه الله _ صادر شده است را در اینجا می آوریم.
فتوای دارالافتاء در الازهر
بسم الله ، والحمد لله، والصلاة والسلام على رسول الله ، وبعد: بهائیت یک فرقه و گروه مرتد از اسلام است، درست نیست که به آن ایمان آورد و با آنها مشارکت نمود و نسبت به ایجاد جمعیتها و مؤسساتی که ایجاد می کنند نباید بی تفاوت بود و چشم پوشید. این به آن سبب است که آنها بر اساس عقیده به حلول و تشریع غیر از آنچه خداوند نازل کرده و ادعای نبوت و حتی ادعای الوهیت به وجود آمده اند لذا مجمع بحثهای اسلامی در زمان شیخ جاد الحق این فتوی را صادر و مجمع کنونی نیز آن را تأیید می نماید.
علی جاد الحق _ رحمه الله _ رئیس قبلی الازهر می گوید: بابیه و بهائیه فکری است که از اختلاط فلسفه ها و دینهای متعدد به وجود آمده و در آن چیز تازه ای وجود ندارد که امت اسلامی برای اصلاح حال و وضع خویش در همه مسائل به آن احتیاج داشته باشد بلکه در واقع چیزی است که برای خدمت کردن به صهیونیسم و استعمار شکل گرفته است و مجموعه افکار و یک دین ساختگی است که امت با آن آزمایش می شود و به نام دین اعلان جنگ بر علیه اسلام است.
فتوای شیخ ابن باز در مورد بهائیت
سؤال: کسانی که معتقد به مذهب بهاء الله شده اند و کسی که مدعی نبوت و همچنین مدعی است که خداوند در او حلول کرده است حکمشان چیست؟ آیا برای مسلمانان جایز است که به این کافران اجازه دهند تا در قبرستان مسلمانان دفن شوند؟
جواب: اگر عقیده بهائیت همانگونه باشد که ذکر گردید در کفرشان هیچ شکی وجود ندارد بنابراین درست نیست که آنها را در قبرستان مسلمانان دفن نمود. هرکس بعد از بعثت پیامبر ما محمد _صلی الله علیه و سلم _ مدعی نبوت باشد دروغگوست و به نص و اجماع مسلمانان کافر است چون تکذیب کننده این فرموده خداوند است:« وما کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ»[4] «محمد پدر هیچکدام از مردان شما نیست بلکه رسول خدا و خاتم پیامبران می باشد.» احادیث رسول الله _صلی الله علیه و سلم_ در حد تواتر در مورد اینکه رسول الله _صلی الله علیه و سلم_ خاتم پیامبران است و پیامبر دیگری بعد از او نخواهد آمد وجود دارد و همچنین هرکس ادعا کند که خداوند در او یا یکی از مخلوقات حلول کرده است به اتفاق همه مسلمانان کافر است چون خداوند در هیچیک از مخلوقاتش حلول نمی نماید بلکه او بزرگتر از آن است و هرکس گوینده این سخن باشد او نیز کافر است و تمام آیات و احادیثی که دلالت می کنند بر اینکه خداوند متعال بر عرش قرار دارد را تکذیب نموده است. به تحقیق که او بالای همه مخلوقات است بزرگتر از آن است که مثل و مانندی داشته باشد او شبیهی ندارد و در کتاب خویش اینگونه خود را معرفی می نماید:« إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ»[5] «همانا پروردگار شما کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید آنگاه بر عرش قرار گرفت.» چیزی را که خداوند متعال توضیح داده عقیده اهل سنت و جماعت است همان چیزی که پیامبران علیهم الصلاة و السلام و پایان بخش نبوت، محمد مصطفی _صلی الله علیه و سلم _ ، جانشینان هدایت یافته و اصحابش که مشمول رضایت خداوند و تابعینی که پیروی کننده در نیکی و احسان که تا امروز بر آن بوده اند، می باشد.
ای برادر لازم است که بدانی من تا به امروز چیزی را از کتابهای بهائیت مطالعه نکرده ام ولی با توجه به آنچه که در موردشان شایع و مشهور گردیده فهمیده ام که آنها طایفه ای گمراه و کافر هستند و از دایره اسلام خارجند و بر اساس آنچه در سؤال سائل اقتضا می کند، جواب معلوم است.
پس بعد از دادن جواب به جریان گفتگو که در بین یک سنی و یک بهائی روی داده و مجله "الهدی النبوی" شماره4 که متعلق به انصار السنه در قاهره می باشد آن را منتشر می کند اطلاع یافته سه شماره آن را که در رمضان و ذی القعده که دو عدد آن در سال 1368ه. و سومی در ربیع الثانی سال 1369ه. منتشر گشته بودند را مطالعه کردم. در آن گفتگو بهائی تصریح می نماید که بهاء الله رسول طایفه بهائی است و به گمانش ناسخ شریعتهای قبل از خود می باشد که آنها را تعدیل و متناسب با زمان حال کرده است و اذعان می دارد هر عصر احتیاج به پیامبری دارد و همچنین به صراحت ملائکه را انکار می کند و می گوید: حقیقت ملائکه همان ارواح مؤمنین هستند که متعالی گشته اند و در ظاهر سخنانش آشکار است که معاد جسمانی را نیز قبول ندارد و همه سخنانی را که رسول الله _صلی الله علیه و سلم_ در مورد دجال اظهار داشته و چیزهای را که از آن خبر داده انکار می کند و بدون هیچ شک و گمانی ادعای بهائیت در مورد رسالت و اینکه هر عصر احتیاج به رسولی دارد کفر صریح است.
[1] یعنی در آنها وارد شده و با آنها یکی شده است.
[2]در این مسئله اختراعی، محمد رشاد خلیفه نیز که مدعی تقدس خاصی برای عدد نوزده است از آنها پیروی کرده و سعی نموده است اثبات کند که قرآن کریم نیز از جهت عدد کلمات و حروف بر اساس عدد نوزده تنظیم گردیده است در حالیکه سخنان ایشان بوسیله محاسبات ابطال شده است . مترجم
[3] لازم به ذکر است از سن 11 تا 42 سالگی روزه می گیرند و روزه بر افراد خارج از این سن لازم نیست. مترجم
[4] احزاب 40
[5] اعراف 54
بهائیت یک دین اختراع شده است که حسین علی ملقب به "بهاء" آن را ایجاد و آشکار نمود؛ کسی که مدعی نبوت شد و به گمانش به واسطه ظهور و بعثت او شریعت اسلام نسخ شده است.مؤسسان آن: میرزا حسین علی ملقب به بهاء در روستای نور منطقه مازندران ایران در سال 1233 ه. متولد شد.
میرزا حسین علی با یکی از مدعیان نبوت به نام "باب" ملاقات نمود و جزو مریدان او گردید و تا زمانیکه باب مْرد از جمله پیروان او بود ولی بعد از مرگ باب با برادرش "صبح الازل" بر سر جانشینی باب دچار نزاع و اختلاف شدند و همین امر منجر به تفرقه و دوری آنها از لحاظ جسمی و فکری شد.
پس از مرگ باب، بهاء مدعی نبوت شد ولی تنها به این ادعا اکتفا نکرد بلکه از آن هم پا فراتر گذشته و مدعی الوهیت گردید؛ بدین معنی که او همان پاینده پابرجایی است که می ماند و جاوید می باشد و مدعی شد روح خداست و او همان کسی است که پیامبران و رسولان را مبعوث داشته و ادیان را به صورت وحی ارسال و به گمانش باب تنها پیامبری بود که کار مهمش بشارت به ظهور او بوده است.
زمان پیدایش بابیه و تولد و ظهور بهائیت
بابیه از ابتدا در ایران ظهور کرد و باب دعوتش را به صورت پنهانی شروع نمود اما سرانجام مشهور گردید و خبر آن به حکومت رسید در نتیجه اقدام به دستگیری او کردند و در سال 1263ه. برابر با 1847م. زندانی شد و با این حال پیروانش برای ملاقات با او در زندان راهی را یافته بودند و در مورد ادامه حرکت فکریش با او مشورت می نمودند.
بعد از آشکار شدن کارشان، دعوتشان از حالت پنهانی، علنی و آشکار شد، پیروان خویش را جهت ایجاد یک کنفرانس دعوت کردند. در ماه رجب سال 1264 در "صحرای بیدشت" ایران اجتماع کردند و نسخ شدن شریعت اسلام را اقرار و اعلان داشتند؛ چون باب عمل کردن به آن را باطل اعلام کرده بود.
از بیشترین طرفدار این فکر یعنی لغو کردن شریعت اسلام مرد بسیار شوریده حال و سرسخت حسین علی نوری بود کسی که در آن کنفرانس عمومی توانست خود را بنمایاند و با لقب بهاء الله از آن کنفرانس خارج شود و از اینکار بعداً استفاده کرد و خود را برای جانشین باب آماده نمود. همراه بهاء در ترور نافرجام ناصرالدین شاه ایران شرکت نمود و بعد از ناکام ماندنشان و شناسایی عاملان، بهاء به سفارت روسیه که از او اعلان حمایت کامل نموده بود پناهنده شد و تا زمانیکه از حاکمان ایران وعده عدم کشتن و اعدامش را نگرفت او را تسلیم ننمود. و به این امر تنها، بسنده نکرد بلکه برای خارج شدن او از ایران مساعدت نمود در نتیجه بهاء و برادرش صبح الازل در جمادی الآخر سال 1269ه. برابر با 1853م. به بغداد تبعید شدند و در ذی القعده 1279ه. معادل آوریل 1863م. به استانبول ترکیه و از آنجا نیز به ادرنه رفتند و مدت چهار سال و نیم آنجا ماندند، در خلال آن سالها برادران با هم شروع به اختلاف کردند و بر سر مناصب و القاب با هم به جدال پرداختند ولی در همان زمان بهاء در بین عامه مردم اقدام به نشر و دعوت خویش نمود.
طایفه و گروهی موسوم به بهائیه به او گرویدند و از او پیروی کردند و گروهی دیگر موسوم به ازلیه یا بابیه به پیروی از برادر دیگر باب اقدام کردند. دولت عثمانی خطر بهاء و صبح الازل برادرش را بر مردم دریافت؛ لذا برای بار دیگر اقدام به تبعید آنها کردند و آن دو برادر را از هم جدا نمودند صبح الازل را به قبرس تبعید کردند و او تا زمان مردن در آنجا ماند و در همان زمان بهاء به شهر عکا در فلسطین تبعید گردید و او را تعدادی از پیروانش همرهی کردند.در سال 1285ه. معادل 1868م. در آنجا ساکن شد، در آنجا بود که جمعی از یهودیان را ملاقات کرد کسانی که از وی حمایت کردند و از همان زمان عکا به مقر دائمی برای بهائیان تبدیل و به صورت یک مکان مقدس برایشان در آمد.