خطبه فدکیه حضرت زهرا در مسجد( قسمت اول)
خطبتها علیهاالسلام بعد غصب الفدک
روى انّه لمّا أجمع
أبوبکر و عمر علی منع فاطمة علیهاالسلام فدکاً و بلغها ذلک،لاثت خمارها علی
رأسها، و اشتملت بجلبابها، و أقبلت فی لمّة من حفدتها و نساء قومها، تطأ
ذیولها، ما تخرم مشیتها مشیة رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله،حتّى دخلت
علی أبیبکر، و هو فی حشد من المهاجرین و الانصار و غیر هم، فنیطت دونها
ملاءة فجلست، ثم أنّت أنّة أجهش القوم لها بالبکاء، فارتجّ المجلس، ثم
أمهلت هنیئة.
حتّى اذا سکن نشیج القوم و هدأت فورتهم، افتتحت
الکلام بحمداللَّه و الثناء علیه و الصلاة علی رسوله، فعاد القوم فی
بکائهم، فلمّا أمسکوا عادت فی کلامها فقالت علیهاالسلام:
اَلْحَمْدُلِلَّهِ
عَلی ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلی ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما
قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ اِبْتَدَاَها، وَ سُبُوغِ الاءٍ اَسْداها،
وَ تَمامِ مِنَنٍ اَوْلاها، جَمَّ عَنِ الْاِحْصاءِ عَدَدُها، وَ نَأى عَنِ
الْجَزاءِ اَمَدُها، وَ تَفاوَتَ عَنِ الْاِدْراکِ اَبَدُها، وَ
نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّکْرِ لاِتِّصالِها، وَ اسْتَحْمَدَ
اِلَى الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَنی بِالنَّدْبِ اِلى اَمْثالِها.
خطبه آن حضرت بعد از غصب فدک
روایت
شده: هنگامى که ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند فدک را از حضرت فاطمه
علیهاالسلام بگیرند و این خبر به ایشان رسید، لباس بتن کرده و چادر بر سر
نهاد، و با گروهى از زنان فامیل و خدمتکاران خود بسوى مسجد روانه شد، در
حالیکه چادرش به زمین کشیده مىشد، و راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر
خدا بود، بر ابوبکر که در میان عدهاى از مهاجرین و انصار و غیر آنان نشسته
بود وارد شد، در این هنگام بین او و دیگران پردهاى آویختند، آنگاه
نالهاى جانسوز از دل برآورد که همه مردم بگریه افتادند و مجلس و مسجد
بسختى به جنبش درآمد.
سپس لحظهاى سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش
و گریه آنان ساکت شد و جوش و خروش ایشان آرام یافت، آنگاه کلامش را با حمد
و ثناى الهى آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد، در اینجا دوباره صداى
گریه مردم برخاست، وقتى سکوت برقرار شد، کلام خویش را دنبال کرد و فرمود:
حمد
و سپاس خداى را برآنچه ارزانى داشت، و شکر او را در آنچه الهام فرمود، و
ثنا و شکر بر او بر آنچه پیش فرستاد، از نعمتهاى فراوانى که خلق فرمود و
عطایاى گستردهاى که اعطا کرد، و منّتهاى بىشمارى که ارزانى داشت، که
شمارش از شمردن آنها عاجز، و نهایت آن از پاداش فراتر، و دامنه آن تا ابد
از ادراک دورتر است، و مردمان را فراخواند، تا با شکرگذارى آنها نعمتها را
زیاده گرداند، و با گستردگى آنها مردم را به سپاسگزارى خود متوجّه ساخت، و
با دعوت نمودن به این نعمتها آنها را دو چندان کرد.
وَ
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، کَلِمَةٌ
جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ
اَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولَها، الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ
رُؤْیَتُهُ، وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ
کَیْفِیَّتُهُ.
اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لا مِنْ شَىْءٍ کانَ
قَبْلَها، وَ اَنْشَاَها بِلاَاحْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها،
کَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَها بِمَشِیَّتِهِ، مِنْ غَیْرِ حاجَةٍ
مِنْهُ اِلى تَکْوینِها، وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها، اِلاَّ
تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ وَ تَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً
لِقُدْرَتِهِ وَ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ، وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ،
ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِهِ، وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلی
مَعْصِیَتِهِ، ذِیادَةً لِعِبادِهِ مِنْ نِقْمَتِهِ وَ حِیاشَةً لَهُمْ
اِلى جَنَّتِهِ.
وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبیمُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ
رَسُولُهُ، اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ اَنْ
اِجْتَباهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ، اِذ الْخَلائِقُ
بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَةٌ، وَ
بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ، عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ
الْاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ
الْاُمُورِ.
و گواهى مىدهم که معبودى جز خداوند
نیست و شریکى ندارد، که این امر بزرگى است که اخلاص را تأویل آن و قلوب را
متضمّن وصل آن ساخت، و در پیشگاه تفکر و اندیشه شناخت آن را آسان نمود،
خداوندى که چشمها از دیدنش بازمانده، و زبانها از وصفش ناتوان، و اوهام و
خیالات از درک او عاجز مىباشند.
موجودات را خلق فرمود بدون
آنکه از مادهاى موجود شوند، و آنها را پدید آورد بدون آنکه از قالبى
تبعیّت کنند، آنها را به قدرت خویش ایجاد و به مشیّتش پدید آورد، بىآنکه
در ساختن آنها نیازى داشته و در تصویرگرى آنها فائدهاى برایش وجود داشته
باشد، جز تثبیت حکمتش و آگاهى بر طاعتش، واظهار قدرت خود،و شناسائى راه
عبودیت و گرامى داشت دعوتش، آنگاه بر طاعتش پاداش و بر معصیتش عقاب مقرر
داشت، تا بندگانش را از نقمتش بازدارد و آنان را بسوى بهشتش رهنمون گردد.
و
گواهى مىدهم که پدرم محمّد بنده و فرستاده اوست، که قبل از فرستاده شدن
او را انتخاب، و قبل از برگزیدن نام پیامبرى بر او نهاد، و قبل از مبعوث
شدن او را برانگیخت، آن هنگام که مخلوقات در حجاب غیبت بوده، و در نهایت
تاریکىها بسر برده، و در سر حد عدم و نیستى قرار داشتند، او را برانگیخت
بخاطر علمش به عواقب کارها، و احاطهاش به حوادث زمان، و شناسائى کاملش به
وقوع مقدّرات.
اِبْتَعَثَهُ اللَّهُ اِتْماماً
لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَةً عَلى اِمْضاءِ حُکْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ
رَحْمَتِهِ، فَرَأَى الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها، عُکَّفاً عَلی
نیرانِها، عابِدَةً لِاَوْثانِها، مُنْکِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفانِها.
فَاَنارَ
اللَّهُ بِاَبیمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و الِهِ ظُلَمَها، وَ
کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها، وَ جَلى عَنِ الْاَبْصارِ غُمَمَها، وَ
قامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدایَةِ، فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوایَةِ، وَ
بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعِمایَةِ، وَ هَداهُمْ اِلَى الدّینِ الْقَویمِ، وَ
دَعاهُمْ اِلَى الطَّریقِ الْمُسْتَقیمِ.
ثُمَّ قَبَضَهُ
اللَّهُ اِلَیْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِیارٍ، وَ رَغْبَةٍ وَ ایثارٍ،
فَمُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و الِهِ مِنْ تَعَبِ هذِهِ الدَّارِ
فی راحَةٍ، قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِکَةِ الْاَبْرارِ وَ رِضْوانِ الرَّبِّ
الْغَفَّارِ، وَ مُجاوَرَةِ الْمَلِکِ الْجَبَّارِ، صَلَّى اللَّهُ عَلی
أَبی نَبِیِّهِ وَ اَمینِهِ وَ خِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ صَفِیِّهِ، وَ
السَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُاللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
ثم التفت الى اهل المجلس و قالت:
اَنْتُمْ
عِبادَ اللَّهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَةُ دینِهِ وَ
وَحْیِهِ، وَ اُمَناءُ اللَّهِ عَلى اَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ اِلَى
الْاُمَمِ، زَعیمُ حَقٍّ لَهُ
او را برانگیخت تا
امرش را کامل و حکم قطعىاش را امضا و مقدّراتش را اجرا نماید، و آن حضرت
امّتها را دید که در آئینهاى مختلفى قرار داشته، و در پیشگاه آتشهاى
افروخته معتکف و بتهاى تراشیده شده را پرستنده، و خداوندى که شناخت آن در
فطرتشان قرار دارد را منکرند.
پس خداى بزرگ بوسیله پدرم محمد
صلى اللَّه علیه و آله تاریکىهاى آن را روشن، و مشکلات قلبها را برطرف، و
موانع رؤیت دیدهها را از میان برداشت، و با هدایت در میان مردم قیام کرده و
آنان را از گمراهى رهانید، و بینایشان کرده،و ایشان را به دین استوار و
محکم رهنمون شده، و به راه راست دعوت نمود.
تا هنگامى که خداوند
او را بسوى خود فراخواند، فراخواندنى از روى مهربانى و آزادى و رغبت و
میل، پس آن حضرت از رنج این دنیا در آسایش بوده، و فرشتگان نیکوکار در
گرداگرد او قرار داشته، و خشنودى پروردگار آمرزنده او را فراگرفته، و در
جوار رحمت او قرار دارد، پس درود خدا بر پدرم، پیامبر و امینش و بهترین خلق
و برگزیدهاش باد، و سلام و رحمت و برکات الهى براو باد.
آنگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام رو به مردم کرده و فرمود:
شما
اى بندگان خدا پرچمداران امر و نهى او، و حاملان دین و وحى او، و امینهاى
خدا بر یکدیگر، و مبلّغان او بسوى امّتهایید، زمامدار حق در میان
فیکُمْ،
وَ عَهْدٍ قَدَّمَهُ اِلَیْکُمْ، وَ بَقِیَّةٍ اِسْتَخْلَفَها عَلَیْکُمْ:
کِتابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ، و النُّورُ
السَّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاَّمِعُ، بَیِّنَةً بَصائِرُهُ، مُنْکَشِفَةً
سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیَةً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطَةً بِهِ اَشْیاعُهُ،
قائِداً اِلَى الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَى النَّجاةِ
اسْتِماعُهُ.
بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَةُ، وَ
عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ، وَ بَیِّناتُهُ
الْجالِیَةُ، وَ بَراهینُهُ الْکافِیَةُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ
رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَکْتُوبَةُ.
فَجَعَلَ
اللَّهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاةَ
تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ، وَ الزَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ وَ
نِماءً فِی الرِّزْقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلْاِخْلاصِ، وَ الْحَجَّ
تَشْییداً لِلدّینِ، وَ الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طاعَتَنا
نِظاماً لِلْمِلَّةِ، وَ اِما مَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ، وَ الْجِهادَ
عِزّاً لِلْاِسْلامِ، وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتیجابِ الْاَجْرِ.
وَ
الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَةً لِلْعامَّةِ، وَ بِرَّ الْوالِدَیْنِ
وِقایَةً مِنَ السَّخَطِ، وَ صِلَةَ الْاَرْحامِ مَنْساءً فِی الْعُمْرِ
وَ مَنْماةً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصاصَ حِقْناً لِلدِّماءِ، وَ الْوَفاءَ
بِالنَّذْرِ تَعْریضاً لِلْمَغْفِرَةِ، وَ تَوْفِیَةَ الْمَکائیلِ وَ
الْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَخْسِ.
شما بوده، و
پیمانى است که از پیشاپیش بسوى تو فرستاده، و باقیماندهاى است که براى شما
باقى گذارده، و آن کتاب گویاى الهى و قرآن راستگو و نور فروزان و شعاع
درخشان است، که بیان و حجّتهاى آن روشن، اسرار باطنى آن آشکار، ظواهر آن
جلوهگر مىباشد، پیروان آن مورد غبطه جهانیان بوده، و تبعیّت از او خشنودى
الهى را باعث مىگردد، و شنیدن آن راه نجات است. بوسیله آن مىتوان به
حجّتهاى نورانى الهى، و واجباتى که تفسیر شده، و محرّماتى که از ارتکاب آن
منع گردیده، و نیز به گواهیهاى جلوهگرش و برهانهاى کافیش و فضائل
پسندیدهاش، و رخصتهاى بخشیده شدهاش و قوانین واجبش دست یافت.
پس
خداى بزرگ ایمان را براى پاک کردن شما از شرک، و نماز را براى پاک نمودن
شما از تکبّر، و زکات را براى تزکیه نفس و افزایش روزى، و روزه را براى
تثبیت اخلاص، و حج را براى استحکام دین، و عدالتورزى را براى التیام
قلبها، و اطاعت ما خاندان را براى نظم یافتن ملتها، و امامتمان را براى
رهایى از تفرقه، و جهاد را براى عزت اسلام، و صبر را براى کمک در بدست
آوردن پاداش قرار داد.
وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ
الْخَمْرِ تَنْزیهاً عَنِ الرِّجْسِ، وَ اجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجاباً عَنِ
اللَّعْنَةِ، وَ تَرْکَ السِّرْقَةِ ایجاباً لِلْعِصْمَةِ، وَ حَرَّمَ
اللَّهُ الشِّرْکَ اِخْلاصاً لَهُ بِالرُّبوُبِیَّةِ.
فَاتَّقُوا
اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُنَّ اِلاَّ وَ اَنْتُمْ
مُسْلِمُونَ، وَ اَطیعُوا اللَّهَ فیما اَمَرَکُمْ بِهِ وَ نَهاکُمْ
عَنْهُ، فَاِنَّهُ اِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ.
ثم قالت:
اَیُّهَا
النَّاسُ! اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَةُ وَ اَبیمُحَمَّدٌ، اَقُولُ عَوْداً
وَ بَدْءاً، وَ لا اَقُولُ ما اَقُولُ غَلَطاً، وَ لا اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ
شَطَطاً، لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما
عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ.
فَاِنْ
تَعْزُوهُ وَتَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبی دُونَ نِسائِکُمْ،وَ اَخَا ابْنِ
عَمّی دُونَ رِجالِکُمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِىُّ اِلَیْهِ صَلَّى اللَّهُ
عَلَیْهِ وَ الِهِ.
فَبَلَّغَ الرِّسالَةَ صادِعاً
بِالنَّذارَةِ، مائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِکینَ، ضارِباً
ثَبَجَهُمْ، اخِذاً بِاَکْظامِهِمْ، داعِیاً اِلى سَبیلِ رَبِّهِ
بِالْحِکْمَةِ و الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، یَجُفُّ الْاَصْنامَ وَ
یَنْکُثُ الْهامَّ، حَتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَ لَّوُا الدُّبُرَ.
و
امر به معروف را براى مصلحت جامعه، و نیکى به پدر و مادر را براى رهایى از
غضب الهى، و صله ارحام را براى طولانى شدن عمر و افزایش جمعیت، و قصاص را
وسیله حفظ خونها، و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت الهى قرار گرفتن، و
دقت در کیل و وزن را براى رفع کمفروشى مقرر فرمود.
و نهى از
شرابخوارى را براى پاکیزگى از زشتى، و حرمت نسبت ناروا دادن را براى عدم
دورى از رحمت الهى، و ترک دزدى را براى پاکدامنى قرار داد، و شرک را حرام
کرد تا در یگانهپرستى خالص شوند.
پس آنگونه که شایسته است از
خدا بترسید، و از دنیا نروید جز آنکه مسلمان باشید، و خدا را در آنچه بدان
امر کرده و از آن بازداشته اطاعت نمائید، همانا که فقط دانشمندان از خاک
مىترسند. آنگاه فرمود:
اى مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم
محمد است، آنچه ابتدا گویم در پایان نیز مىگویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمى
در آن نیست، پیامبرى از میان شما برانگیخته شد که رنجهاى شما بر او گران
آمده و دلسوز بر شما است، و بر مؤمنان مهربان و عطوف است.
پس
اگر او را بشناسید مىدانید که او در میان زنانتان پدر من بوده، و در میان
مردانتان برادر پسر عموى من است، چه نیکو بزرگوارى است آنکه من این نسبت را
به او دارم.
رسالت خود را با انذار انجام داد، از پرتگاه
مشرکان کنارهگیرى کرده، شمشیر بر فرقشان نواخت، گلویشان را گرفته و با
حکمت و پند و اندرز نیکو بسوى پروردگارشان دعوت نمود، بتها را نابود ساخته،
و سر کینهتوزان را مىشکند، تا جمعشان منهزم شده و از میدان گریختند.
حَتَّى
تَفَرََّى اللَّیْلُ عَنْ صُبْحِهِ، وَ اَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، و
نَطَقَ زَعیمُالدّینِ، وَ خَرَسَتْ شَقاشِقُ الشَّیاطینِ، وَ طاحَ وَ
شیظُ النِّفاقِ، وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْکُفْرِ وَ الشَّقاقِ، وَ فُهْتُمْ
بِکَلِمَةِ الْاِخْلاصِ فی نَفَرٍ مِنَ الْبیضِ الْخِماصِ.
وَ
کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ
نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قُبْسَةَ الْعِجْلانِ، وَ مَوْطِیءَ الْاَقْدامِ،
تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتاتُونَ الْقِدَّ، اَذِلَّةً خاسِئینَ،
تَخافُونَ اَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِکُمْ، فَاَنْقَذَکُمُ
اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ
بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتی، وَ بَعْدَ اَنْ مُنِیَ بِبُهَمِ الرِّجالِ،
وَ ذُؤْبانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَةِ اَهْلِ الْکِتابِ.
کُلَّما
اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللَّهُ، اَوْ نَجَمَ قَرْنُ
الشَّیْطانِ، اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ، قَذَفَ اَخاهُ فی
لَهَواتِها، فَلا یَنْکَفِیءُ حَتَّى یَطَأَ جِناحَها بِأَخْمَصِهِ، وَ
یَخْمِدَ لَهَبَها بِسَیْفِهِ، مَکْدُوداً فی ذاتِ اللَّهِ، مُجْتَهِداً فی
اَمْرِ اللَّهِ، قَریباً مِنْ رَسُولِاللَّهِ، سَیِّداً فی اَوْلِیاءِ
اللَّهِ، مُشَمِّراً ناصِحاً مُجِدّاً کادِحاً، لا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ
لَوْمَةَ لائِمٍ.
وَ اَنْتُمَ فی رَفاهِیَّةٍ مِنَ الْعَیْشِ، و
ادِعُونَ فاکِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ، وَ
تَتَوَکَّفُونَ الْاَخْبارَ، وَ تَنْکُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ، وَ
تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ.
تا آنگاه که صبح
روشن از پرده شب برآمد، و حق نقاب از چهره برکشید، زمامدار دین به سخن
درآمد، و فریاد شیطانها خاموش گردید، خار نفاق از سر راه برداشته شد، و
گرههاى کفر و تفرقه از هم گشوده گردید، و دهانهاى شما به کلمه اخلاص باز
شد، در میان گروهى که سپیدرو و شکم به پشت چسبیده بودند.
و شما
بر کناره پرتگاهى از آتش قرار داشته، و مانند جرعهاى آب بوده و در معرض
طمع طمّاعان قرار داشتید، همچون آتشزنهاى بودید که بلافاصله خاموش
مىگردید، لگدکوب روندگان بودید، از آبى مىنوشیدید که شتران آن را آلوده
کرده بودند، و از پوست درختان به عنوان غذا استفاده مىکردید، خوار و مطرود
بودید، مىترسیدند که مردمانى که در اطراف شما بودند شما را بربایند، تا
خداى تعالى بعد از چنین حالاتى شما را بدست آن حضرت نجات داد، بعد از آنکه
از دست قدرتمندان و گرگهاى عرب و سرکشان اهل کتاب ناراحتیها کشیدید.
هرگاه
آتش جنگ برافروختند خداوند خاموشش نموده، یا هر هنگام که شیطان سر برآورد
یا اژدهائى از مشرکین دهان بازکرد، پیامبر برادرش را در کام آن افکند، و او
تا زمانى که سرآنان را به زمین نمىکوفت و آتش آنها را به آب شمشیرش خاموش
نمىکرد، باز نمىگشت، فرسوده از تلاش در راه خدا، کوشیده در امر او،
نزدیک به پیامبر خدا، سرورى از اولیاء الهى، دامن به کمر بسته، نصیحتگر،
تلاشگر، و کوششکننده بود، و در راه خدا از ملامت ملامتکننده نمىهراسید. و
این در هنگامهاى بود که شما در آسایش زندگى مىکردید، در مهد امن متنعّم
بودید، و در انتظار بسر مىبردید تا ناراحتىها ما را در بر گیرد، و گوش به
زنگ اخبار بودید، و هنگام کارزار عقبگرد مىکردید، و به هنگام نبرد فرار
مىنمودید.
فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ
لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوى اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیکُمْ
حَسْکَةُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ، وَ نَطَقَ کاظِمُ
الْغاوینَ، وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّینَ، وَ هَدَرَ فَنیقُ
الْمُبْطِلینَ، فَخَطَرَ فی عَرَصاتِکُمْ، وَ اَطْلَعَ الشَّیْطانُ
رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ
مُسْتَجیبینَ، وَ لِلْغِرَّةِ فیهِ مُلاحِظینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ
فَوَجَدَکُمْ خِفافاً، وَ اَحْمَشَکُمْ فَاَلْفاکُمْ غِضاباً، فَوَسَمْتُمْ
غَیْرَ اِبِلِکُمْ، وَ وَرَدْتُمْ غَیْرَ مَشْرَبِکُمْ.
هذا،
وَ الْعَهْدُ قَریبٌ، وَالْکَلْمُ رَحیبٌ، وَ الْجُرْحُ لَمَّا یَنْدَمِلُ،
وَ الرَّسُولُ لَمَّا یُقْبَرُ، اِبْتِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ
الْفِتْنَةِ، اَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا، وَ اِنَّ جَهَنَّمَ
لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ.
فَهَیْهاتَ مِنْکُمْ، وَ کَیْفَ
بِکُمْ، وَ اَنَّى تُؤْفَکُونَ، وَ کِتابُ اللَّهِ بَیْنَ اَظْهُرِکُمْ،
اُمُورُهُ ظاهِرَةٌ، وَ اَحْکامُهُ زاهِرَةٌ، وَ اَعْلامُهُ باهِرَةٌ، و
زَواجِرُهُ لائِحَةٌ، وَ اَوامِرُهُ واضِحَةٌ، وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ
وَراءَ ظُهُورِکُمْ، أَرَغْبَةً عَنْهُ تُریدُونَ؟ اَمْ بِغَیْرِهِ
تَحْکُمُونَ؟ بِئْسَ لِلظَّالمینَ بَدَلاً، وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ
الْاِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ، وَ هُوَ فِی الْاخِرَةِ مِنَ
الْخاسِرینِ.
و آنگاه که خداوند براى پیامبرش
خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت، و
جامه دین کهنه، و سکوت گمراهان شکسته، و پست رتبهگان با قدر و منزلت
گردیده، و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد، و در خانههایتان بیامد، و
شیطان سر خویش را از مخفىگاه خود بیرون آورد، و شما را فراخواند، مشاهده
کرد پاسخگوى دعوت او هستید، و براى فریب خوردن آمادهاید، آنگاه از شما
خواست که قیام کنید، و مشاهده کرد که به آسانى این کار را انجام مىدهید،
شما را به غضب واداشت، و دید غضبناک هستید، پس بر شتران دیگران نشان زدید، و
بر آبى که سهم شما نبود وارد شدید.
این در حالى بود که زمانى
نگذشته بود، و موضع شکاف زخم هنوز وسیع بود، و جراحت التیام نیافته، و
پیامبر به قبر سپرده نشده بود، بهانه آوردید که از فتنه مىهراسید، آگاه
باشید که در فتنه قرار گرفتهاید، و براستى جهنم کافران را احاطه نموده
است.
این کار از شما بعید بود، و چطور این کار را کردید، به کجا
روى مىآوردید، در حالى که کتاب خدا رویاروى شماست، امورش روشن، و احکامش
درخشان، و علائم هدایتش ظاهر، و محرّماتش هویدا، و اوامرش واضح است، ولى آن
را پشت سر انداختید، آیا بىرغبتى به آن را خواهانید؟ یا بغیر قرآن حکم
مىکنید؟ که این براى ظالمان بدل بدى است، و هرکس غیر از اسلام دینى را
جویا باشد از او پذیرفته نشده و در آخرت از زیانکاران خواهد بود.
ادامه دارد...